امروز جمعه 02 آذر 1403 http://behdasht.cloob24.com
0
هدف خانواده به عنوان یک جامعه کوچک تربیت و انطباق اجتماعی فرزندان است و این عمل در خانواده هایی با افراد معتاد، دچار ضعف می باشد. پژوهش حاضر با هدف شناخت تأثیر اعتیاد بر سلامت روانی فرزندان انجام گرفته است و سعی نموده است مقایسه هایی بین فرزندان افراد معتاد و فرزندان افراد غیر معتاد صورت دهد برای این کار از مقیاس روان رنجوری (N) آزمون آیزنگ، مقیاس جامعه ستیزی (P) آزمون آیزنگ و میزان اضطراب و نا امیدی استفاده نموده است. در این راستا با روش نمونه گیری خوشه ای از میان کلیه افرادی که والدین معتاد داشتند در مدارس راهنمایی دخترانه، 15 نفر دانش آموز دارای والدین معتاد و 15 دانش آموز دارای والدین غیر معتاد انتخاب شدند تا تأثیر اعتیاد والدین بر فرزندان سنجیده شود. برای رسیدن به این هدف نیز سه آزمون EPQ‌ (آیزنگ)، اضطراب و نا امیدی به عنوان ابزار تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که خانواده یک واحد اجتماعی کوچک ولی حساس است. والدین اولین کسانی هستند که شخصیت فرزندان را شکل می دهند. محیط خوب باعث رشد افکار فرزندان می شود و محیط بد نیز می تواند عمیق ترین تباهی ها را در فرزندان شکل دهد. در چنین حالتی در صورتی که والدین دچار آلودگی (به خصوص مواد مخدر)‌ باشند، فرزندان آنها نیز از هر لحاظ آسیب پذیر می شوند. خانواده دارای فرد معتاد محصولی همانند کسالت و بیماریهای روحی– روانی برای فرزندان به بار می آورد؛ روان رنجوری و پریشانحالی فرزندان در این خانواده ها بیشتر است؛ هم چنانکه آنها نسبتاً اضطراب و نا امیدی بیشتری را احساس می کنند. این افراد برای ابتلا به بزهکاری مستعد تر هستند و آینده مناسبی برای خود نمی بینند. بنابراین نسبت به آینده نا امید هستند و یأس و سرخوردگی در آنها نمایان است. پس باید نسبت به این خانواده ها مسوولانه تر برخورد شود و تدابیر مخصوصی اتخاذ گردد.
0
فروید را به عنوان روانکاوی می‌شناسیم که سیطره اندیشه‌اش، به‌رغم مخالفت‌هایی که با تئوری‌های او شده، بر سیر تفکر مدرن انکار‌ناپذیر است. اما آیا فروید صرفا یک روانکاو بود؟ بله! ولی روانکاوی که می‌توانست از اعصاب و روان بدن انسان فراتر رود و اعصاب و روان جامعه را نیز بکاود و تحلیل کند. او به‌ویژه در کتاب‌های آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره(1) و نیز ناخوشایندی‌های فرهنگ(2)، نشان داده است که دنیای اندیشه او محصور در اجسام انسان‌ها نیست بلکه او دغدغه‌های دیگری نیز دارد که می‌تواند در مقام همان دکتر فروید روانکاو، به آنها بپردازد و بگذرد. در این یادداشت‌ کوتاه، بر آنم تا به یکی از این موارد اشاره کنم. در ناخوشایندی‌های فرهنگ، فروید به تحلیل روانشناختی دیدگاه کمونیست‌ها مبنی‌بر لغو مالکیت خصوصی می‌پردازد.
همان‌طور که می‌دانید، بنابر پیش‌فرض آزمون‌نشده کمونیست‌ها، مالکیت خصوصی منشا شر و پلیدی و بدرفتاری‌های انسان و زورگویی او است و چنانچه بشر بتواند از چنگال این عامل ویرانگر نجات یابد، زندگی او رو به اوج خواهد گرفت و در ساحل امن و صلح و مهربانی لنگر خواهد انداخت. از دیدگاه آنان، اگر مالکیت خصوصی ملغی شده و همه کالاها و املاک به اشتراک گذاشته شوند، بدخواهی و پلیدی از میان مردم برخواهد بست. زیرا در جامعه موعود کمونیست‌ها، همه نیازها برطرف شده و دیگر دلیلی وجود نخواهد داشت که فرد، دیگری را دشمن خود بینگارد و با او به ستیز برخیزد.
0
عدم وجود انرژی روانی
فشار کاری باعث فرسودگی روانی می‌شود، حالتی که با خستگی روحی ونگرش‌های منفی و بدبینانه نسبت به خود و دیگران همراه می‌باشد. فرسودگی روانی منجر به افسردگی می‌شود و انواع بیماری‌های قلبی و سکته، اختلالات غذایی و گوارشی، دیابت و انواع سرطان را به دنبال خواهد داشت.
افسردگی مزمن نیز ایمنی شما را در مقابل بیماری‌های دیگر کاهش داده و حتی می‌تواند موجب مرگ زودرس شود.
چه می‌توان کرد؟
خوشبختانه، راه‌های زیادی برای کنترل استرس شغلی وجود دارد. یکی از بهترین روش‌ها، ورزش و تغذیه مناسب می‌باشد. روش‌های دیگر بر موضوعات خاصی چون مدیریت زمان (کنترل زمان)، آموزش مداوم مهارت‌های اجتماعی مناسب توجه می‌کنند.
یک روان‌‌شناس خوب نیز می‌تواند به شما کمک کند تا علت استرس خود را شناخته و روش‌های خاصی را برای غلبه بر آن اعمال کنید.
در پایان نکات دیگری نیز درباره استرس شغلی ارائه می‌شود:
1- از بیشترین مقدار تنفس (و استراحت) در یک روز کاری بهره ببرید:
حتی ده دقیقه استراحت، به دیدگاه ذهنی شما طراوت می‌بخشد. قدری پیاده‌روی کنید، با همکارتان پیرامون مسائلی غیر از شغل صحبت کنید. چشمایتان را به آرامی ببندید و چند نفس عمیق بکشید.
2- استانداردهای قابل قبولی برای خود و دیگران در نظر بگیرید:
انتظار کمال مطلوب را نداشته باشید. با کارفرما در مورد وضعیت شغلی خود صحبت کنید. مسئولیت‌ها و معیارهای کاری شما، دقیقاً بازتاب آن چیزی است که انجام می‌دهید. کار گروهی به منظور ایجاد تغییرات لازم نه تنها برای سلامتی جسمی و روانی شما مفید است بلکه روی هم رفته خلاقیت سازمان را نیز بالا می‌برد.
0
در عرصه روانشناسی خودکشی یکی از معضلات جدی رو به رشد جوانان در جوامع امروزی است. روانشناسان بر این اعتقادند که بسیاری از افراد متمایل به خودکشی، تحت تاثیر مشکلات روحی و روانی قرار می گیرند و عکس العمل سریع آنان به مسائل گوناگون، استقبال از مرگ است. چنین واکنشی قاعدتا” به معنای دوست داشتن مرگ نیست بلکه این دسته از افراد تنها خواهان درک و محبت دیگران هستند. پژوهش در این مقوله نیاز به زمان زیادی دارد، اما فهرست وار به چندی از دلایل آن می پردازم:
پوچی، نا امیدی، تحصیل و عشق، احساس شکست، بیکاری، بالارفتن سن ازدواج، بحران های عاطفی، فقدان فرزند، احساس گناه، افسردگی، ازدواج‌های اجباری و یا مخالفت با ازدواج آنان با فرد دلخواهشان، اعتیاد، فرهنگ مرد سالاری، نامساعد بودن شرایط زندگی بعضی از خانواده‌ها، شکنجه‌های روحی و روانی در خانواده‌ها توسط والدین، بیماری های روانی و جسمی مانند ایدز و سرطان و هپاتیت و غیره، ناهنجاری های خانوادگی در اثر طلاق، سخت‌گیری بیش از حد خانواده ها به دخترانشان، فقر و فحشا، حادثه های ناگوار و غیر قابل قبول، سوء استفاده های عاطفی و جنسی، عدم قبول زنان و دختران تحصیل کرده با فکرهای سنتی و بسته، فشارهای روزافزون اجتماعی بر زندگی افراد.
طبق آمار منتشر شده توسط وزارت بهداشت جمهوری اسلامی، استان لرستان اولین رتبه و استان های مازندران و گلستان در رتبه های بعدی خودکشی قرار دارند. بر اساس آمار دیگری، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور ازافزایش آمار خودکشی در ایران طی سال 1382 خبر داد. یکی از عمده ترین دلایل خودکشی در ایران فقر و افسردگی اعلام شده است. استان های ایلام، مازندران و گلستان دارای بیشترین میران خودکشی در سال 1382 بودند و از میان خودکشی ها نیز بیشترین آمار مربوط به زنان و دختران ستمدیده است.
به نقل از مجله بهداست تن و روان: در سال ٢٠٠٠ مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری ایران گزارشی به منظور بررسی وضعیت خودکشی زنان در ایران تهیه نمود: در خلال سال‌های ١٩٩٣- ١٩٨٩ میزان خودکشی در کشور ٢ برابر گردیده در حالی که رشد جمعیت به این میزان نبوده و این امر حکایت از آن دارد که رشد خودکشی با آهنگی سریع تر از رشد جمعیت در حال فزونی است. براساس گزارش ماهنامه فرهنگ طوس در فوریه ١٩٩٨، 6٠ تا ٨٠ درصد از خودکشی‌ها در ترکمن صحرا، ایلام و لرستان مربوط به زنان جوان بوده در حالی که در گیلان و زنجان مردان بیشترین آمار خودکشی را دارند.
خبرگزاری سینا به نقل از سعید مدنی کارشناس مسائل اجتماعی می گوید: بر اساس آمار سال های 81-80، درحدود شست و سه درصد افراد ی که دست به خودکشی زده اند زن و سی و هفت درصد مرد بوده اند که فراتر از آمارسایر کشورها است. وی ادامه داد: درمطالعات مربوط به خودسوزی دختران ترکمن استقبال از مرگ تقدیر گرایانه بوده است.
0
اعتیاد در مراحل نسبتا پیشرفته خود سبب می گردد تا فرد معتاد انسانی بی هدف و بدون برنامه شده ساعت های خواب و بیداریش نامنظم شود اینکه چه بخورد چه بپوشد دیگر برایش مهم نیست این موضوع که چه کار انجام دهد و کجا برود اهمیتش را ازدست می دهد لذا لازم است فرد ترک کرده با کمک خودش برنامه ریزی وهدفش را تعیین کند زیرا نداشتن برنامه مشخص موجب سرگردانی فکری فرد شده و این خود عاملی جهت عوداعتیاداست فردی که اعتیاد را ترک کرده باید برنامه روزانه اش را مشخص باشد مثلا در اوایل جهت تقویت جسم و یا پرورش عضلات و اندام ها برنامه ریزی کند در ورزش های صبحگاهی شرکت کرده و راهپیمائی ساده و یادویدن ملایم داشته باشد و یکی از راههای اساس جهت مبارزه با کسالت بی حوصلگی در معتادان ورزش کردن وفعالیتهای بدنی هدف دار و یا پرداختن به کار و تفریحات سالم است پس باید فعالیت های بدنی را هدف دار نمود و مرتبا تغییرات جسمانی که در حقیقت نشان دهنده بهبودی بیشتر است کنترل نمود فرد ترک کرده باید روز به روزشاداب تر و سر حال تر گردد پرداختن به کار تفریح در مناطق ییلاقی و خوش آب وهوا همچنین قدم زدن درپارک ها فضای سبز و باغ ها رفتن به سینماها و نمایشگاها باز دید ازبستگان و دوستان سبب می گردد فرد معتاد ترک کرده مجددا با افراد جامعه و فعالیتها و تفریحات موجود در آن آشتی کرده و در کنار دیگران بودن به او کمک می کند تا بتواند دوره درمان را بهتر طی نموده و رفته رفته به زندگی عادی برگردد و فرد قادر خواهد بود زندگی وکارها را بدون مصرف مواد مخدر انجام دهد و این اولین احساس مثبت در بیماراست که باعث تداوم و استمراربهبودی در وی خواهد شد.
0
ابعاد کمال گرایی:
1- کمال گرایی خودمدار: کمال گرایی خودمدار یک مؤلفه انگیزشی است که شامل کوشش های فرد برای دستیابی به خویشتن کامل می باشد.دراین بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال،معیارهای های بالای غیرواقعی،کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ در رابطه با نتایج،به صورت موفقیّت های تام یا شکست های تام می باشند.این افراد به حد کافی موشکاف و انتقادگر هستند،به طوری که نمی توانند عیوب و اشتباهات یا شکست های خود را در جنبه های مختلف زندگی بپذیرند(فلت و همکاران1991) 2- کمال گرایی دیگرمدار: کمال گرایی دیگرمدار یک بعد میان فردی است که شامل تمایل به داشتن معیارهای کمال گرایانه برای اشخاصی است که برای فرد اهمیّت بسیاری دارند.ازاینرو این نوع کمال گرایی ممکن است به روابط بین فردی دشوار منتهی گردد. 3- کمال گرایی جامعه مدار: در کمال گرایی جامعه مدار دیگران انتظارات اغراق آمیز و غیرواقعی از شخص دارند.اگرچه برآوردن این انتظارات مشکل است ولی شخص باید به این استانداردها نائل آید تا مورد تائید و پذیرش دیگران قرار گیرد.
این معیارهای افراطی معمولاً منجر به احساس شکست،اضطراب،خشم،درماندگی و ناامیدی شده که با تفکرات خودکشی و افسردگی در ارتباط است. تلاش سالم یا کمال گرایی بهنجار انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرآیند خودتخرببگر کمال گرایی کاملاً تفاوت دارد.تلاش سالم(سازنده)،منجر به انتخاب اهداف برپایه خواسته های شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی می گردد.به عبارت دیگر اهداف آنها،واقعی،خودجوش(درونی) و ذاتاً قابل حصول است.افراد تلاشگر سالم، از انجام کار در دست اجراء بیشتر از تفکر درمورد نتیجه پایانی آن لذت می برند. وقتی این افراد با تجاربی چون نارضایتی و شکست مواجه می شوند،واکنشهای آنها عموماً به مؤقعیّت ویژه موجود محدود می شود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمی دهند.
درمان کمال گرایی:
از روشهای شناختی- رفتاری بطور ویژه برای تعدیل و درمان کمال گرایی استفاده می شود.به طورکلّی در این روشها فرض می شود که کمال گرایی از باورهای غیرمنطقی فرد،سخت گیری،انعطاف ناپذیری،بایدها و مطلق گرایی در افکار نشاْت می گیرد.در این روشها مراجع(فرد) می آموزد که خود را بپذیرد و سرزنش نکند.
0
بهداشت روانی و پیشگیری اولیه در دوران قبل از تولد و زمان تولد
دراین دوره سهم عوامل ارثی و مادرزادی در ایجاد اختلالات روانی بیش از سایرعوامل است. علاوه برعوامل بالاعوامل محیطی، شرایط اقتصادی خانواده، نگرانی ها و اضطراب های دوران حاملگی، بیماری های مادر در دوران حاملگی، ضربه های قبل از تولد و ضربه های زایمانی وسایر عوامل جسمانی و روانی مادر همگی ممکن است درتعیین سرنوشت کودک موثر واقع شود وصدمات جبران ناپذیری به وجود آورد. ازنظر بهداشت روانی وپیشگیری ازاین عوامل به این شرح است: ممانعت از ازدواج خویشاوندان نزدیک و ازدواج های زودرس، تشخیص و تعیین عوامل ارثی بیماری زا و جلوگیری از ازدواج افرادی که نسل معیوب به وجود می آورند، مراقبت ازسلامتی مادردردوران حاملگی وجلوگیری ازکمبود مواد پروتئینی، ویتامین ها،ابتلابه بیماری ها وعفونت ها،همکاری با متخصصان بیماری های زنان وزایمان درباره اجرای موازین بهداشتی دردوران حاملگی وبالاخره تنظیم طرح های لازم به منظور دادن آموزش کافی به مردم و آشنا ساختن آنان به زیان های جبران ناپذیری که ممکن است در نتیجه کوچکترین اهمال دراین دوره به وجود آید. جلوگیری ازحوادث زایمان وصدمات مغزی که هنگام تولد ممکن است پیش آید ازنظر بهداشت روانی بسیارمورد توجه است. باید مراقبت پیش آید از نظر بهداشت روانی بسیارمورد توجه است. باید مراقبت کامل ازنظرحفظ کودکان درمقابل ضربه، کمبود اکسیژن وخفگی وغیره به عمل آید.
0
باغ ما در طرف سایه دانایی بود
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آینه بود
باغ ما شاید،قوسی از دایره سبز سعادت بود
میوه کال خدا را درآن روز،می جویدم در خواب
آب بی فلسفه می خوردم
توت بی دانش می چیدم
زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار
زندگی در آن وقت،صفی ازنور و عروسک بود
یک بغل آزادی بود، زندگی در آن وقت، حوض موسیقی بود
او در بازگشت به این دوران از روز های خوب کودکی به نیکی یاد می کند و باغ اجدادیش را به تصویر
می کشد و شادی ها، شیطنت ها و بازی ها و غم های کودکیش را در قالب اشعار لطیفش نمایش می دهد. به نظر می رسد برای سهراب دوران کودکی، دوران کم تنش و کم اضطرابی است که سهراب با بازگشت به آن دوران خوب، تلاش می کند تا به غم های احتمالی روزگار بزرگسالی کمتر مجال بروز دهد.
0
البته لازم است در ذیل این تحقیقات و تحقیقات بی شمار دیگری که انجام شده این نکات را هم درنظر گرفت:
1- تحقیقاتی که ذکر شد به رابطه بین خلاقیت هنری و اختلالات روانی پرداخته اند. به کلمه رابطه دقت کنید. در تحقیقات وقتی ما رابطه بین دو عامل را بررسی می کنیم نمی توانیم از آن یافته رابطه علت و معلولی به دست آوریم. یعنی با تکیه بر این تحقیقات نمی توان مشخص کرد که خلاقیت اختلال روانی را ایجاد کرده یا اختلال روانی خلاقیت را. ما فقط می توانیم پیش بینی کنیم که با افزایش خلاقیت هنری احتمالاً رفتار نابهنجار یا اختلالات روانی هم افزایش می یابند.
2- در تفسیر نتایج به دست امده از این تحقیقات درنظر گرفتن این نکته ضروری است که باید عوامل دیگری را که می توانند بر این نتایج دخالت داشته باشند مورد بررسی قرار داد. یکی از ملاکهای نابهنجاری قلت آماری است. در این ملاک افرادی که در مقایسه با جمعیت کلی در یک ویژگی به خصوص در یک نقطه بسیار بالاتر یا بسیار پایین تر از میانگین جامعه قرار می گیرند نابهنجار محسوب می شوند. از سویی گرایش به متفاوت بودن یا خاص بودن در میان هنرمندان ممکن است به شکل ناخودآگاه در پاسخ به پرسشنامه ها یا ابزارهایی که ملاک تفسیر قرار می گیرند اثر سوء گذاشته و منجر به این نتیجه شود که هنرمندان نسبت به میانگین انحراف زیادی دارند.
3- در میان مطالعات انجام شده عمدتاً به اختلالات خلقی نظیر افسردگی، اختلالات دوقطبی و نوسانات خلقی و در برخی تحقیقات به اختلال شخصیت مرزی و اسکیزوتایپی اشاره شده است. بنابراین هر بیماری یا اختلال روانی با خلاقیت در ارتباط نیست و به نظر می رسد بیشتر نوروزها با خلاقیت در ارتباط باشند تا سایکوزها1
4- با نگاه خلاقانه و متفاوت نسبت به نتایج به دست امده از این تحقیقات می توان نتیجه استثنایی هم گرفت و آن اینکه اختلالات روانی نه تنها یک ننگ و بدنامی نیست بلکه ممکن است نشاندهنده استعداد فرد در زمینه مسائل هنری باشد و فرد مبتلا به اختلالات روانی می تواند به جای اینکه به خاطر ابتلا به این اختلالات ناراحت باشد و احساس گناه نماید مثبت تر به موضوع نگاه کند که این نگاه مثبت اثری موثر بر توانایی مقابله با بیماری ایجاد می کند.
0
شادی جزیی از مجموعه احساس ها و رفتارهایی مثل ترس، خشم، محبت، نفرت، حسد، اندوه و غم است. به چه علت شاد می شویم؛ هرگاه انسان به خواسته خودش برسد و به چیزهایی که مورد علاقه اش است دست پیدا کند، در آن فرد حالتی از سرور و وجد به وجود می آید که به آن حالت شادی گفته می شود. حال این خواسته ها ممکن است برای بعضی ها مال، قدرت، نفوذ داشتن، موفقیت در زمینه های مختلف زندگی، چون دستیابی به علم یا افزایش ایمان باشد.

بنابراین شادی هم می تواند منشاء درونی و هم منشاء بیرونی داشته باشد که حاصل آن شادابی است یعنی تغییراتی در دو بعد روانی و جسمانی دارد؛ تغییرات در بعد روانی باعث بالا رفتن روحیه می شود و روحیه بالا، حرکت بدن را افزایش می دهد. و بالعکس حرکات بدنی (ورزش یا کار) اگر افزایش پیدا کند، روحیه فرد بالا می رود و تقویت می شود.